سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى با دمى که برآرد گامى به سوى مرگ بردارد . [نهج البلاغه]
نامه ابراهیم گلستان به احمدرضا احمدی :
احمدرضای عزیزم
این برای تو آن را بخوان ببین که چهل سال رفته است می بینی چگونه چهل سال رفته است آن روزها کجا بودی؟ چه می کردی؟ چند سالت بود؟ می بینی که واقعیت ها هر روز با رنگ روز و اینکه هوا ابریست یا باد خاک و شن دارد یا آسمان آبیست یا برف می بارد جور دیگری به چشم میآمدند؟یا می آیند اما می دانی واقعیات آن جور که روی داده است بوده است و می ماند آن را اگر بتوانی باید بدون انعکاس نورهای دگرگون شونده دید تا دریافت آن چیز که هست و بوده است اصل است و درک و فهم و رسم روزگار جز فرع و حاشیه چیزی نیست هرچند اگر درک و فهم و رسم بر جای خود بنشیند تعبیر تغییر می کند. رسم روزگار مانند روزگار روان است و می لغزد. شرط در داوری همان اصل است نه رسم میل و خواب و شهرت و ترس و امید که در وقت می لغزند.
چهار چشمی بپا که نلغزی مانند آن سالی که در شیشه ها رفتی. آن هم از بیست و هفت سال گذشته است

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا ماحوزی 89/5/9:: 1:31 صبح     |     () نظر